جدول جو
جدول جو

معنی حامد قزوینی - جستجوی لغت در جدول جو

حامد قزوینی
(مِ دِ قَزْ)
شمس الدین ابوالرضا حامد بن ابی المظفر قزوینی، معروف به ابن العمید. تفلیسی او را یاد کرده گوید: مولد وی قزوین بسال 548 ه. ق. و در مراغه نزد مجد جیلی و در بغداد نزد سدید سلماسی و فخر نوقانی علم آموخت، او حدیث شنیده و حدیث گفته است، و بر قطب نیشابوری قرائت کرده و با او بسال 576 به شام شده، و متولی قضاء حمص گشته و سپس به حلب منتقل گردیده، و در آنجا درس گفته است و به سال 626 وفات یافت. (اعلام النبلاء در تاریخ حلب ج 4 ص 401)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
گویا قزوینی است، هر قسم شعر میگوید، و چنان بلندپرواز و خودپسند است که امیرخسرو را بزحمت قبول دارد. خدا همه شاعران را از این حال در امان خود نگاه دارد. این بیتها از اوست:
بجلوه ای ز برم آن پری روان گردید
که آب حسرتم اندردهان جان گردید
زمانه داشت مرا کینۀ نهان در دل
چو مبتلای توام دید مهربان گردید.
(مجمعالخواص ص 304)
لغت نامه دهخدا
قزوینی. او راست: رساله ای در شرح جلال دوانی بر تهذیب المنطق و آنرا بدمشق در 953 هجری قمری نوشته است
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شاعری از مردم قزوین و منشاء و موطن وی شهر کاشان است. بیت ذیل ازگفته های اوست:
ما با تو خورده ایم می و بی تو کی خوریم
خون جگر خوریم اگر بی تو می خوریم
لغت نامه دهخدا
(عِ دِ قَزْ)
میر عماد قزوینی،). خطاط مشهور (961- 1024 هجری قمری). نام اوعمادالملک قزوینی حسنی بود و در خطنویسی به خصوص خطنستعلیق دستی توانا داشت. به همین جهت ’خط میر’ برای حسن خط مثل بوده است. و برخی خط او را بر خط میر علی تبریزی ترجیح داده اند. در سال 1024 هجری قمری شاه عباس صفوی وی را متهم به پیروی از مذهب تسنن کرده امربه قتل وی داد و در آخرین شب ماه رجب همین سال در راه حمام وی را به قتل رساندند. و گویند که یکی از تلامذۀ او به نام ابوتراب خطاط اصفهانی جنازه وی را در دروازۀ طوقچی دفن کرد. و چون می خواست برای استاد خود مقبره ای بسازد وی را مانع شدند و فرزندان و یاران او را نیز طرد کردند و به قولی آنان به روم پناهنده شدند. خاندان عمادالملک قزوینی همگی را خطی خوش بود و در این فن مهارت داشتند از آن جمله اند: فرزندش میرزا ابراهیم، دخترش گوهرشاد، نوه اش محمدامین، دخترزادگانش میر رشید و میر عبدالرزاق و میر یحیی، دامادش میر محمدعلی که همسر گوهرشاد بود. میرعماد را طبع شعر نیز بود و پاره ای از اشعار او در ’امتحان الفضلاء’ میرزای سنگلاخ نقل شده است. او راست: آداب المشق، در طریق نگارش خط نستعلیق. (از الذریعه ج 9 ص 767 از تذکرۀ نصرآبادی فصل هفتم ص 207 و امتحان الفضلاء ج 1 ص 279 و ج 2 ص 381 و 397 و روز روشن ص 474 و تذکرۀ حسینی ص 213 و تاریخ عالم آرای عباسی ص 895 و روضهالصفویه و نشریۀ دوستداران کتاب، سال 1331 هجری شمسی). و نیز رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عِ دِ قَ زْ)
زکریا بن محمود (یا محمد) بن محمود انصاری قاضی قزوینی، مکنی به ابویحیی یا ابوعبدالله و ملقب به جمال الدین و عمادالدین یا عمیدالدین و مشهور به عماد قزوینی. از ادبا و فقهای قرن هفتم هجری قمری رجوع به قزوینی (زکریا بن محمود...) شود
لغت نامه دهخدا